معصومه متین نژاد|شهرآرانیوز؛ «حرفش را نزن! همین یکی هم برای هفت پشتم کافی است!»، «ترجیح میدهم به جای داشتن سه چهار تا بچه، یکی داشته باشم و به او برسم.»، «از پس مخارج همین ۲ تا بچه هم برنمیآیم.»، «به خدا با همین یک بچه هم وقت سر خاراندن ندارم.» و. این روزها کمتر خانوادهای را میتوانید بیابید که نظری خلاف این موارد در مقوله فرزندآوری داشته باشد.
اگر قرار باشد دیدگاه والدین امروزی را با چهار پنج دهه پیش مقایسه کنیم، متوجه تغییری صدوهشتاددرجهای دراینباره خواهیم شد، زیرا روزگاری بچهها حکم سرمایه را برای خانوادهها داشتند و امروز حکم بار را. با این توصیف هم ناگفته پیداست کمتر والدینی حاضر به پذیرش دردسر و زحمت بیشتر میشوند. به گفته کارشناسان حوزه جمعیت، مشکلات اقتصادی و اجتماعی، نداشتن وقت کافی، رفاهطلبی بیشازاندازه و لذتجوییهای فردی مهمترین علتهایی هستند که این روزها نرخ باروری را در کشورمان به کمترین حد ممکن رسانده اند.
این در حالی است که جدا از منافع فردی هرکدام از ما، پای منافع ملی هم در میان است و باید دستکم برای عمل به مسئولیتهایی اجتماعی که برعهده داریم، زحمت فرزندآوری را بپذیریم. بگذریم از اینکه فرزندآوری صرف، بدون در نظر گرفتن فرزندپروری، هم که در آن منافع ملی، دینی و انقلابی دیده نشده باشد، عمل به تعهدی نیمهتمام است. قصد داریم به کمک دکتر سیدمحسن اصغری نکاح، روانشناس کودک و نوجوان و دانشیار گروه آموزشی روانشناسی مشاوره و تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد، به این موضوع بپردازیم و کمی بیشتر درباره آن صحبت کنیم.
از دیدگاه روانشناسی، فرزندآوری فرصتی برای رشد محسوب میشود، رشدی که بدون چالش، آسیب و زحمت نخواهد بود، درست مانند هر رشد دیگری که در زندگی تجربه میکنیم، مانند رشد درکسبوکار یا حتی ادامه تحصیل که هرچند با سالها زحمت، دردسر و مشکلات همراه است، همه سختیاش را به جان میخریم و آن را همانگونه میپذیریم. از دیدگاه یکی از نظریهپردازان رشد به نام «اریکسون»، در هر دوره رشد با چالشها و تعارضهایی روبهرو هستیم که میتواند رشددهنده باشد مانند چالش صمیمیت در مقابل انزوا که با ازدواج یا تجرد آن را در جوانی تجربه میکنیم یا احساس باروری در مقابل بیحاصلی که با فرزندآوری در ما شکل میگیرد. در واقع، یکی از مهمترین جلوههای احساس باروری در آدمی فرزندآوری است. فرد در بزرگسالی نگاهی به زندگی خود میاندازد و از داشتن فرزند احساس باروری میکند.
فرزندآوری منافع فردی و اجتماعی بسیاری دارد که در حوزه فردی جز مسئله رشد و تکامل، میتوان به توسعه بهداشت روان هم اشاره کرد. افزون بر این، در آموزههای دینی هم ارزش فراوانی برای فرزندآوری بیان شده است، چنانکه در قرآن کریم هم از فرزند به هبه، یعنی هدیه، تعبیر شده است. بهیقین هیچکس دوست ندارد خود را از هدیهای الهی محروم کند. با این حساب، مشکلی که امروز در مسئله فرزندآوری با آن روبهروییم، بیشتر مشکل نظام باورها و دیدگاهی افراد است تا مسائل اقتصادی و غیره، زیرا تمایل خانوادههای ثروتمند هم برای داشتن فرزند بسیار کم است.
ما آدمها قدری راحتطلب هستیم. بهویژه سبک زندگی امروزی هم لذتطلبی فردی را بیشازاندازه در ما افزایش داده است. برای همین، در انجام هر کاری چرتکهبهدست، حسابوکتاب میکنیم. اگر با منافع شخصیمان جور درآمد، برای انجام آن اقدام خواهیم کرد. این در حالی است که گاهی منافع جمعی و اجتماعی بر آن میچربد. بحث جمعیت از همین قاعده پیروی میکند.
جمعیت هر کشور قدرت، ظرفیت و تواناییهای آن را نشان میدهد. برای همین، برخی از کشورها از راه مهاجرپذیری و ازدواج و فرزندآوری آنها سعی میکنند این نقص را برطرف کنند، درحالیکه هیچگاه نمیتوان از این طریق وفاق و همدلی ملی لازم را در آن کشور ایجاد کرد. باید بپذیریم که جوانسازی جمعیت و تأمین نیروی انسانی یک نیاز است و در جایگاه یک شهروند، باید درباره آن احساس مسئولیت داشتهباشیم. در واقع، باید حتی با نادیده گرفتن منافع شخصی خود، زحمت و دردسر این مسئولیت اجتماعی را قبول کنیم.
اگر درباره اصول تربیتی بسیاری از والدین از آنها بپرسیم، نهایت جوابی که به ما میدهند این است که میخواهند فرزندانی مؤدب، شاد، خوب و موفق تربیت کنند. این اصول لازم است، اما کافی نیست، زیرا در آنها نگاه جامعهمحور و اجتماعمحور دیده نشدهاست. یعنی یک جامعه پویا و مستقل اسلامی نیازمند داشتن شهروندانی با آمادگی و فهم سیاسی و اجتماعی بالاست.
با این توصیف، فرزندپروری را باید در مسیر درست قرار داد. در غیر این صورت، دیگران بیکار نمینشینند و به جای شما همه این فضاهای خالی را پر میکنند. برای نمونه، ما خواهان تربیت فرزندانی موفق در یک رشته علمی، هنری یا ورزشی خاص هستیم، در حالی که عدهای با برنامهریزی، آنها را وارد فضاهای سیاسی و اجتماعی خاصی میکنند و بهرهای را که میخواهند از آنها میبرند، چه بخواهید چه نخواهید.
خانوادههایی که خواهان ایرانی آباد و مستقل هستند، بهویژه خانوادههای متدین و خداجو که مسئولیت بیشتری دارند و میخواهند حاکمیت خدا بر همه شئون زندگی شخصیشان جاری باشد، باید با منش و حکومتی همراه باشند که افزون بر داشتن استقلال و هویت ملی، نزدیکترین راهبردها و اصول و باورها را هم با حاکمیت الهی داشته باشند. یعنی باید در تربیت فرزندانمان به ابعاد ملی، اجتماعی، سیاسی و انقلابی تربیت هم توجه کنیم، چون احیای دین به صورت عام و فرزندپروری در مسیر حکومت جهانی منجی عالم به صورت خاص وظیفه همه ماست، همچنین حراست از آرمانها انقلاب که با ظهورش در سال ۵۷ آثار و برکات ارزندهای درجهان و در مسیر تشکیل حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) برداشته شده است.
واقعیت این است که تا پیش از انقلاب اسلامی، ایران کشوری وابسته و در سیطره بیگانگان بهویژه آمریکا بود. مانند همان گاو شیردهی بود که امروز عربستان نقش آن را برای آمریکا و غرب بازی میکند. انقلاب اسلامی، به برکت تلاشهای علمی و مجاهدتهای شهدا و دانشمندان شهید، در بحرانیترین زمان ممکن، توانست عزت، استقلال و هویت ملی و دینی را برای ما به ارمغان آورد. بنابراین، وقتی قرار باشد فرزندانی استقلالطلب، فداکار و ایثارگر، شهادتطلب، خیرخواه، ولایتمدار و با کیاست مؤمنانه داشتهباشیم، حتما باید آنها را با اصول این انقلاب آشنا و تربیت کنیم.
در گذشته، آموزههای دینی و انقلابی و خط مشیهایی که باید میداشتیم در پیشپاافتادهترین مسائل تربیتیمان هم گنجانده شده بود، مانند اشعاری که بچهها میخواندند یا بازیهایی که گروهی انجام میدادند، مانند شعر «منم بچه مسلمان/ که دارم دین و ایمان/ کتابم هست قرآن/ رسولم داده فرمان/ به وقت صبحگاهی/ کنم شکر الهی.» این درحالی است که کمکاریهای امروز ما را رسانهها بسیار هدفمند پر کردهاند و بیگانگان پیدا و پنهان برای تربیت آنها برنامه دارند.
یعنی اگر ما برای تربیت ملی، اجتماعی و انقلابی فرزندانمان برنامهای نداشته باشیم، به دیگران این فرصت را دادهایم که برای تربیت غیرانقلابی و غیردینی فرزندانمان برنامهریزی کنند. از این رو، به همه خانوادههای عزیز ایرانی توصیه میشود آگاهانه، مسئولانه و فعال برای تربیت انقلابی فرزندانشان تلاش کنند. برای این منظور، میتوان به این تدابیر اندیشید:
-گرایش به اسوهها و اسطورهها و توجه زیاد به نخبگان و قهرمانان تاریخی یکی از خصلتهای روحی و روانی دوران نوجوانی و جوانی است. ازاینرو، میتوان با استفاده از روش ارائه الگوهای خوب، کار صد واعظ و سخنران را در تربیت انقلابی نسل آینده کرد، مانند معرفی شهدا بهویژه سردار شهید قاسم سلیمانی که دز مهرورزی او به دیگران، وطنپرستی و فداکاری، دفاع از حقوق مظلومان، تلاش برای امنیت مردم و داشتن عزت و شکوه ملیاش بسیار زیاد بود.
-اگر کتاب، فیلم یا کارتونی برای بچهها تهیه میکنیم، حواسمان به محتوای آنها و همراستا بودنشان با آرمانهای انقلاب اسلامی باشد. این محتواها باید از سیره و زندگی قهرمانهای ما در جبهه جهاد اکبر و جهاد اصغر برای بچهها بگویند، از ایثارها و فداکاریهای آنها و از حقوقی که به گردن تکتک ما دارند. ما باید وظیفه خود را در قبال آنها بدانیم و بهخوبی انجام وظیفه کنیم.
-یکی از راههای آشناسازی بچهها با مفاهیم انقلاب و تربیت انقلابی آنها، استفاده از نمادهایی مانند پرچم در این روزهاست. همین که فرزندان ما ببینند حالوهوای خانه در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی عوض شده است، بهانهای است برای اینکه دهه فجر در خاطر آنها ذهنیت خوشی داشتهباشد، همچنین همراه شدن آنها در راهپیماییهای انقلابی مانند ۲۲ بهمن.
-قصهگویی از مناسبترین روشهای تربیتی است. برای گفتن قصه انقلاب هم بهتر است از تجربه بچهها درباره ظلم استفاده و به مرور، آنها را با شخصیتهای انقلابی مانند امام خمینی (ره) و شهدای دفاع مقدس آشنا کنیم.
-با شخصیت دادن و اجازه اظهارنظر کردن به بچهها، کمکم اجازه دهیم به بحثهای سیاسی وارد شوند و آنها را با اصول سیاسی انقلاب اسلامی آشنا کنیم.
-برای اینکه بچهها کمکم با مقام و جایگاه ولایت آشنا شوند، بهتر است تصویری از امام (ره) و رهبر معظم انقلاب در اتاقشان قرار دهیم و با توجه به سنشان، گاهی برگهایی از صحیفه نور و صحبتهای معظمله را برایشان بخوانیم و بگذاریم با این سخنان آشنا شوند.
-ارتباط پایدار، مؤثر و برنامهریزیشده خانواده با مساجد، جلسهها و هیئتهای مذهبی که پایگاه اصلی انقلاب اسلامی هستند در دستیابی ما به آرمانهای فرهنگی و تربیتی بسیار مؤثرند. همچنین باید مراقب دوستان فرزندانمان و حضور آنها در مجالس و محافلی که با انقلاب و رهبری زاویه دارند باشیم.
به زودی با جمعیت انبوه سالمند روبهرو میشویم که سبب تجمع و تراکم هزینههای کشور در بخش بهداشت و درمان میشوند
دکتر غلامرضا حسنی
جامعهشناس و محقق جمعیتی
پس از انقلاب اسلامی، یکباره جمعیت رشد زیادی داشت، ولی به دلیل مدیریت ضعیف دولتها، با این باور که جمعیت زیاد برای آینده کشور مشکلزا خـــواهــــد بـــود، سیاستهای کاهش جمعیتی در پیش گرفته شد تا جایی که بر باورهای فرهنگی مردم هم بهشدت اثر گذاشت. واقعیت این است که هیچگاه و در هیچ دورهای جمعیت زیاد معضل نبوده است و نیست، بلکه این مدیریت جمعیت است که دولتها و ملتها را با مشکل روبهرو میکند.
از یک سو، رشد جمعیت مسئلهای ملی است که بر ساختار اقتصادی کشور بسیار اثرگذار است. هرچند اکنون رشد جمعیت کشورمان منفی نیست و حدود یک درصد است، با شدت کاهش جمعیت روبهرو هستیم. آمارها نشان میدهد نرخ باروری در ایران که به صورت رسمی ۱.۷ اعلام شده، امسال به حدود ۱.۶ رسیده است. این در حالی است که اگر قرار باشد با همین روند پیش برویم، سال ۱۴۲۰ شاهد رشد صفر و سپس هم رشد منفی جمعیت در کشور خواهیم بود.
این به معنای آن است که بهزودی با جمعیت سالخورده زیادی روبهرو میشویم که هزینههای کشور را از بخش آموزش به بخش بهداشت و درمان سوق میدهند. افزون بر این، منابع و اشتغال هم با مشکلاتی جدی روبهرو خواهند شد. بنابراین، نیاز است دولت هماهنگ با دیگر بخشها، درست مانند آنچه برای اعمال سیاستهای کاهش جمعیت اتفاق افتاد، هرچه سریعتر سیاستهای خود را با حمایت همهجانبه از خانوادهها با محوریت زنان و در راستای افزایش جمعیت اجرایی کند.
تا پیش از سالمند شدن جامعه، ٢٠ سال فرصت داریم برای رشد باروری و استفاده از فرصت سالمندی برنامه ریزی کنیم. برای این منظور، دستکم در حوزه رشد باروری راهکارهای زیاد عملیاتی وجود دارد که برخی کشورها هم آنها را تجربه کرده اند نظیر کاهش ساعت کاری بانوان البته با حقوق کامل، افزایش و پرداخت حق عائلهمندی مردان به طور مستقیم به همسران خانهدارشان، پرداخت حقوق و مزایای بیمه به زنان خانهدار، ایجاد رشته دانشگاهی کودکیاری برای حمایت از نظام خانواده و دادن امکانات و خدمات بیشتر به خانوادههای دارای فرزند بیشتر.
یافتن این راهکارها سختی نیست، به ویژه اینکه رهبر معظم انقلاب هم در سیاستهای چهاردهگانه جمعیتی خود بهروشنی به مسئله و پاسخ آن اشاره کردهاند. عمل به آن میتواند کلیدی برای حل همه مشکلات جمعیتی جامعه در شرایط کنونی باشد. واقعیت این است که اگر در کمتر از چند دهه توانستیم رشد زیاد جمعیت را کنترل کنیم، باز هم میتوانیم با اعمال سیاستهای هماهنگ، شاهد رشد مثبت جمعیت باشیم.
سرمایهگذاری روی کیفیت جمعیت هم موضوع دیگری است که سیاستگذاران باید در نظر داشته باشند. برای نمونه، در سالهای پیشرو با سالمندانی روبهرو هستیم که تحصیلکردهاند. یعنی میتوان با برنامهریزی درست، از توان و تجربه آنها برای اداره کشور و بهرهوری اقتصادی بیشتر بهخوبی استفاده کرد یا باتوجه به زنانه شدن تحصیل و جمعیت، از همه ظرفیت این نیروی کار توانمند بهره برد.
(دقت، سرعت و پایداری ۳ شاخصهای است که برای اجرای موفق این سیاستهای چهاردهگانه توصیه شدهاست)